- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای ترک آتش رخ بیار آن آب آتش فام را وین جامهٔ نیلی ز من بستان و در ده جام را
2 چون بندگان خاص را امشب به مجلس خواندهئی در بزم خاصان ره مده عامان کالانعام را
3 خامی چو من بین سوخته و آتش ز جان افروخته گر پختهئی خامی مکن وان پخته در ده خام را
4 در حلقهٔ دردی کشان بخرام و گیسو برفشان در حلقهٔ زنجیر بین شیران خونآشام را
5 چون من برندی زین صفت بدنام شهری گشتهام آن جام صافی در دهید این صوفی بدنام را
6 یک راه در دیر مغان برقع براندازی صنم تا کافران از بتکده بیرون برند اصنام را
7 گر در کمندم میکشی شکرانه را جان میدهم کان دل که صید عشق شد دولت شمارد دام را