- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 لعلت بخنده هرچه دلم از تو خواست کرد صد وعده دروغ بیک خنده راست کرد
2 مقصود ما هلک شدن بود غایتش عشق تو آنچه غایت مقصود ماست کرد
3 برقی ز آفتاب رخت درچمن فتاد بازار گل چو خرمن مه روبکاست کرد
4 دیدی که چشم مست تو چون خواست قتل ما نگذاشت جای آشتی و هرچه خواست کرد
5 باور مکن که چرخ جفا کار کج نهاد کاری چنانکه خاطر ما خواست راست کرد
6 اهلی برید دل ز طمع ای شکر لبان از جان گذشت و آنچه مراد شماست کرد
7 هرگز نکرد سوی من آن عشوه گر نگاه کز عشوه رخنه دگرم در جگر نکرد
8 اهلی نظر نسبت به تیغ از جمال دوست این شوخ دیده بین که ز کشتن حذر نکرد