1 ای خواجه چرا بیپر و بالم کردی بر بوی ثواب در وبالم کردی
2 از تو برهٔ تو جو ندزدیدم من از بهر چه جرم در جوالم کردی
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 حد البشیر بشاره یا جار دهش الفؤاد بما حداه و حاروا
2 سمعوا نداء الحق من فم طارق قرب الخیام الیکم و الدار
1 من آنم کز خیالاتش تراشنده وثن باشم چو هنگام وصال آمد بتان را بت شکن باشم
2 مرا چون او ولی باشد چه سخره بوعلی باشم چو حسن خویش بنماید چه بند بوالحسن باشم
1 خورشید رخت ز آسمان بیرونست چون حسن تو کز شرح و بیان بیرونست
2 عشق تو در درون جان من جا دارد وین طرفه که از جان و جهان بیرونست
1 هله هش دار که در شهر دو سه طرارند که به تدبیر کلاه از سر مه بردارند
2 دو سه رندند که هشیاردل و سرمستند که فلک را به یکی عربده در چرخ آرند
1 در هر فلکی مردمکی میبینم هر مردمکش را فلکی میبینم
2 ای احول اگر یکی دو میبینی تو بر عکس تو من دو را یکی میبینم
1 بوقلمون چند از انکار تو در کف ما چند خلد خار تو
2 یار تو از سر فلک واقف است پس چه بود پیش وی اسرار تو
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به