تو جانی، جان! چرا چندین از واعظ قزوینی غزل 610

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

تو جانی، جان! چرا چندین گرفتار بدن مانی؟!

1 تو جانی، جان! چرا چندین گرفتار بدن مانی؟! تو گنجی، گنج! تا کی در ته دیوار تن مانی؟!

2 ز بار هستی خود، چند نتوانی که برخیزی؟! چو دامن تا بکی در زیر پا خویشتن مانی؟!

3 حیات جاودان خواهی، ز صورت پی بمعنی بر که باقی در جهان از فیض معنی چون سخن مانی

4 از آن چون بلبل شوریده در کویت نمینالم که از غیرت نمی‌خواهم به گل‌های چمن مانی

5 چرا دلگیر داری ز انتظارت شام غربت را چو واعظ تا بکی محبوس زندان وطن مانی؟!

عکس نوشته
کامنت
comment