تو جان و جهانی از جلال الدین محمد مولوی غزل 240

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

تو جان و جهانی کریما مرا

1 تو جان و جهانی کریما مرا چه جان و جهان از کجا تا کجا

2 که جان خود چه باشد بر عاشقان جهان خود چه باشد بر اولیا

3 نه بر پشت گاویست جمله زمین که در مرغزار تو دارد چرا

4 در آن کاروانی که کل زمین یکی گاوبارست و تو ره نما

5 در انبار فضل تو بس دانه‌هاست که آن نشکند زیر هفت آسیا

6 تو در چشم نقاش و پنهان ز چشم زهی چشم بند و زهی سیمیا

7 تو را عالمی غیر هجده هزار زهی کیمیا و زهی کبریا

8 یکی بیت دیگر بر این قافیه بگویم بلی وام دارم تو را

9 که نگزارد این وام را جز فقیر که فقرست دریای در وفا

10 غنی از بخیلی غنی مانده‌ست فقیر از سخاوت فقیر از سخا

عکس نوشته
کامنت
comment