می‌زن سه از جلال الدین محمد مولوی غزل 2963

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

می‌زن سه تا که یکتا گشتم مکن دوتایی

1 می‌زن سه تا که یکتا گشتم مکن دوتایی یا پرده رهاوی یا پرده رهایی

2 بی زیر و بی‌بم تو ماییم در غم تو در نای این نوا زن کافغان ز بی‌نوایی

3 قولی که در عراق است درمان این فراق است بی قول دلبری تو آخر بگو کجایی

4 ای آشنای شاهان در پرده سپاهان بنواز جان ما را از راه آشنایی

5 در جمع سست رایان رو زنگله سرایان کاری ببر به پایان تا چند سست رایی

6 از هر دو زیرافکند بندی بر این دلم بند آن هر دو خود یک است و ما را دو می‌نمایی

7 گر یار راست کاری ور قول راست داری در راست قول برگو تا در حجاز آیی

8 در پرده حسینی عشاق را درآور وز بوسلیک و مایه بنمای دلگشایی

9 از تو دوگاه خواهند تو چارگاه برگو تو شمع این سرایی ای خوش که می‌سرایی

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر