1 ای دوست دل از جفای دشمن درکش با روی نکو شراب روشن درکش
2 با اهل هنر گوی گریبان بگشای وز نااهلان تمام دامن درکش
1 برو به کارِ خود ای واعظ این چه فریادست مرا فتاد دل از ره، تو را چه افتادست؟
2 میان او که خدا آفریده است از هیچ دقیقهایست که هیچ آفریده نگشادست
1 یا رب این شمع دل افروز ز کاشانهٔ کیست؟ جانِ ما سوخت، بپرسید که جانانه کیست؟
2 حالیا خانه براندازِ دل و دین من است تا در آغوش که میخسبد و همخانه کیست
1 واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند چون به خلوت میروند آن کارِ دیگر میکنند
2 مشکلی دارم ز دانشمندِ مجلس بازپرس توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند؟
1 هر دوست که دم زد ز وفا دشمن شد هر پاکروی که بود تردامن شد
2 گویند شب آبستن و این است عجب کاو مرد ندید از چه آبستن شد
1 ما ز یاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم
2 تا درخت دوستی بر کی دهد حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به