تو ز هر ذره از جلال الدین محمد مولوی غزل 2821

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

تو ز هر ذره وجودت بشنو ناله و زاری

1 تو ز هر ذره وجودت بشنو ناله و زاری تو یکی شهر بزرگی نه یکی بلکه هزاری

2 همه اجزات خموشند ز تو اسرار نیوشند همه روزی بخروشند که بیا تا تو چه داری

3 تویی دریای مخلد که در او ماهی بی‌حد ز سر جهل مکن رد سر انکار چه خاری

4 همه خاموش به ظاهر همه قلاش و مقامر همه غایب همه حاضر همه صیاد و شکاری

5 همه ماهند نه ماهی همه کیخسرو و شاهی همه چون یوسف چاهی ز تو اندر چه تاری

6 همه ذرات چو ذاالنون همه رقاص چو گردون همه خاموش چو مریم همه در بانگ چو قاری

7 همه اجزای وجودت به تو گویند چه بودت که همه گفت و شنودت نه ز مهر است و ز یاری

8 مثل نفس خزان است که در او باغ نهان است ز درون باغ بخندد چو رسد جان بهاری

9 تو بر این شمع چه گردی چو از آن شهد بخوردی تو چو پروانه چه سوزی که ز نوری نه ز ناری

عکس نوشته
کامنت
comment