ای دیده ز از جلال الدین محمد مولوی غزل 2726

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

ای دیده ز نم زبون نگشتی

1 ای دیده ز نم زبون نگشتی وی دل ز فراق خون نگشتی

2 وی عقل مگر تو سنگ جانی چون مایه صد جنون نگشتی

3 این یک هنرت هزار ارزد کز عشق به هر فسون نگشتی

4 لیک از تو شکایت است دل را کز ناله چو ارغنون نگشتی

5 ز اندیشه دوست بو نبردی ز اندیشه خود فزون نگشتی

6 زان گرم نگشته‌ای ز خورشید کز خانه تن برون نگشتی

7 چون گردش آفتاب دیدی ماننده ذره چون نگشتی

8 چون آب حیات خضر دیدی چون صافی و آبگون نگشتی

9 مرغ زیرک به پای آویخت شکر است که ذوفنون نگشتی

10 زان درس جماد علم آموخت تو مردم یعلمون نگشتی

11 شمس تبریز جان جان‌ها ز اول بده ای کنون نگشتی

عکس نوشته
کامنت
comment