- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای دیده ز نم زبون نگشتی وی دل ز فراق خون نگشتی
2 وی عقل مگر تو سنگ جانی چون مایه صد جنون نگشتی
3 این یک هنرت هزار ارزد کز عشق به هر فسون نگشتی
4 لیک از تو شکایت است دل را کز ناله چو ارغنون نگشتی
5 ز اندیشه دوست بو نبردی ز اندیشه خود فزون نگشتی
6 زان گرم نگشتهای ز خورشید کز خانه تن برون نگشتی
7 چون گردش آفتاب دیدی ماننده ذره چون نگشتی
8 چون آب حیات خضر دیدی چون صافی و آبگون نگشتی
9 مرغ زیرک به پای آویخت شکر است که ذوفنون نگشتی
10 زان درس جماد علم آموخت تو مردم یعلمون نگشتی
11 شمس تبریز جان جانها ز اول بده ای کنون نگشتی