از مشک سوده دام بر آتش از خواجوی کرمانی غزل 926

خواجوی کرمانی

آثار خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

از مشک سوده دام بر آتش نهاده‌ای

1 از مشک سوده دام بر آتش نهاده‌ای یا جعد مشک فام بر آتش نهاده‌ای

2 زلفت بر آب شست فکندست یا ز زلف بر طرف دانه دام بر آتش نهاده‌ای

3 بازم بطره از چه دلاویز می‌کنی چون فلفلم مدام بر آتش نهاده‌ای

4 زان لعل آبدار که همرنگ آتشست نعلم علی‌الدوام بر آتش نهاده‌ای

5 هم فلفلت بر آتش و هم نعل تافتست بر نام من کدام بر آتش نهاده‌ای

6 دل‌های شیخ و شاب به خون در فکنده‌ای جان‌های خاص و عام بر آتش نهاده‌ای

7 از زلف مشکبوی تو مجلس معطرست گویی که عود خام بر آتش نهاده‌ای

8 آبی بر آتشم زن از آن آتش مذاب کاب و گلم تمام بر آتش نهاده‌ای

9 چون آبگون قدح ز می آتش نقاب شد پنداشتم که جام بر آتش نهاده‌ای

10 خواجو برو به آب خرابات غسل کن گر رخت ننگ و نام بر آتش نهاده‌ای

عکس نوشته
کامنت
comment