ای گشته نهان از همه از از عطار نیشابوری غزل 816

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

ای گشته نهان از همه از بس که عیانی

1 ای گشته نهان از همه از بس که عیانی دیده ز تو بینا و تو از دیده نهانی

2 گر من طلبم دولت وصلت نتوانم گر تو بنمایی رخ خویشم بتوانی

3 شد در سر کار تو همه مایهٔ عمرم آخر تو چه چیزی که نه سودی نه زیانی

4 یک چند در اندیشهٔ روی تو نشستم معلوم نشد خود که چه چیزی به چه مانی

5 ای جان و جهان نیست به هر جان و جهان هیچ آخر تو کدامی که نه جانی نه جهانی

6 دل گفت که جانی و خرد گفت جهانی چون نیک بدیدم تو نه اینی و نه آنی

7 تبدیل نداری که توان خواند جهانت تغییر نداری که توان گفت که جانی

8 عطار عیان است که محتاج بیان است گر اهل عیانی به چه در بند عیانی

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر