ز دریچه های چشمم از شهریار گزیدهٔ غزلیات 139

ز دریچه های چشمم نظری به ماه داری

1 ز دریچه های چشمم نظری به ماه داری چه بلند بختی ای دل که به دوست راه داری

2 به شب سیاه عاشق چکند پری که شمعی است تو فروغ ماه من شو که فروغ ماه داری

3 بگشای روی زیبا ز گناه آن میندیش به خدا که کافرم من تو اگر گناه داری

4 من از آن سیاه دارم به غم تو روز روشن که تو ماهی و تعلق به شب سیاه داری

5 تو اگر به هر نگاهی ببری هزارها دل نرسد بدان نگارا که دلی نگاهداری

6 دگران روند تنها به مثل به قاضی اما تو اگر به حسن دعوی بکنی گواه داری

7 به چمن گلی که خواهد به تو ماند از وجاهت تو اگر بخواهی ای گل کمش از گیاه داری

8 به سر تو شهریارا گذرد قیامت و باز چه قیامتست حالی که تو گاه گاه داری

عکس نوشته
کامنت
comment