رخی داری که وصف آن به از امیرخسرو دهلوی غزل 465

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

رخی داری که وصف آن به خاطر درنمی‌گنجد

1 رخی داری که وصف آن به خاطر درنمی‌گنجد شراب لذت دیدار در ساغر نمی‌گنجد

2 کسی را در دهان تنگ خود چندین شکر گنجد که تو می‌خندی و اندر جهان شکر نمی‌گنجد

3 کجا چیده بود آن مو همه کز لب برون آری ز تنگی در دهان تو چو مویی در نمی‌گنجد

4 خیالت چون به چشم آمد، برون شد مردم چشمم که در یک دیده مردم دو مردم در نمی‌گنجد

5 مرا سودای آن خط همچو دفتر ساخت تو بر تو بگردانم ورق اکنون که در دفتر نمی‌گنجد

6 درآ در چشم و بیرون کن خیالات دگر کآنجا نگنجد مو که دو سلطان به یک کشور نمی‌گنجد

7 مرا گویی که دل بر یار دیگر نه، نهم، لیکن همین در دل تو می‌گنجی، کس دیگر نمی‌گنجد

8 ز هجرت موی شد خسرو، ولی از شادی وصلت ببین آن موی را باری که در کشور نمی‌گنجد

عکس نوشته
کامنت
comment