- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای چشم بد را برقعی بر روی ماه آویخته صد یوسف گم گشته را زلفت به چاه آویخته
2 ماه است روی خرمت دام است زلف پر خمت دلها چو مرغ اندر غمت از دامگاه آویخته
3 فرش بقا انداخته کوس فنا بنواخته میزان عزت ساخته پیش سپاه آویخته
4 مردان ره را بارها بر لب زده مسمارها پس جمله را بر دارها از چار راه آویخته
5 شمع طرب افروخته تا راز شمع آموخته دل بی جنایت سوخته جان بی گناه آویخته
6 ای داده در دلها ندا، تا کرده دلها جان فدا سرهای پیران هدی بر شاهراه آویخته
7 آن خواجهٔ روز جزا، بر چارسوی کبریا از بهر دست آویز ما زلف سیاه آویخته
8 ابلیس را حالی عجب در بحر حرمان خشک لب از بهر یک ترک ادب از سجدگاه آویخته
9 عطار این تفصیلدان وین قصه بی تأویلدان عالم یکی قندیل دان، ز ایوان شاه آویخته