- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای چشم خمارین که کشد سرمه خوابت وی جام بلورین که خورد باده نابت
2 خواهم همه شب خلق به نالیدن شبگیر از خواب برآرم که نبینند به خوابت
3 ای شمع که با شعله دل غرقه به اشکی یارب تو چه آتش که بشویند به آبت
4 ای کاخ همایون که در اقلیم عقابی یارب نفتد ولوله وای غرابت
5 در پیچ و خم و تابم از آن زلف خدا را ای زلف که داد این همه پیچ و خم و تابت
6 عکسی به خلایق فکن ای نقش حقایق تا چند بخوانیم به اوراق کتابت
7 ای پیر خرابات چه افتاده که دیریست در کنج خرابات نبینند خرابت
8 دیدی که چه غافل گذرد قافله عمر بگذاشت به شب خوابت و بگذشت شبابت
9 آهسته که اشکی به وداعت بفشانیم ای عمر که سیلت ببرد چیست شتابت
10 ای مطرب عشاق که در کون و مکان نیست شوری به جز از غلغله چنگ و ربابت
11 در دیر و حرم زخمه سنتور عبادت حاجی به حجازت زد و راهب به رهابت
12 ای آه پر افشان به سوی عرش الهی خواهم که به گردی نرسد تیر شهابت
13 شهریست بهم یار و من یک تنه تنها ای دل به تو باکی نه که پاکست حسابت