1 ای سبز پر کرشمه مشکین قبای من سر تا قدم بلای سیاهی برای من
2 با جامه سیاه که در عین شوخیی دلجوتری ز مردمک دیده های من
3 چشم تو گرچه کشت بیک دیدنم ولی بود آن نگاه کردن او خونبهای من
4 گر یک جفا کنی تو و من صد وفا هنوز ارزنده جفای تو نبود وفای من
5 اهلی مگو که بخت شود یار عاقبت گر کار من بیاری بختست وای من
6 چو یعقوب از غم یوسف ز عالم دیده پوشیدم که من بیدوست در عالم نخواهم هیچکس دیدن
7 نظر بر غیر اهلی را دو جر مست ای گل خندان یکی از گل نظر بستن یکی بر خار و خس دیدن