-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تو عیش کن بفراغت که من سپند توام بسوز آتش دل دفع هر گزند توام
2 غبار دیده بر گرد رهگذارت از آن گشاده چشم براه سم سمند توام
3 دل کباب مرا نیست غیر گریه تلخ ز بسکه سوخته لعل نوشخند توام
4 شراب تلخ چنانم کجا برد از هوش که تلخی سخنی از لب چو قند توام
5 تراست ناز و مرا صد نیاز چون اهلی تو سرو ناز منی من نیازمند توام
6 همه جان اگر شوم من نگهت هنوز نتوان مگر آنکه چشم و جان هم ز غبار تن بشویم
7 تو که پادشاه حسنی بگدا کجا نشینی بزکوه حسن گای نظری فکن بسویم
8 زمن آن غزال مشکین نرمد ز طعن مردم من ازین کرشمه اهلی سگ آن فرشته خویم