یار با ما نمی کنی از شاه نعمت‌الله ولی غزل 1509

شاه نعمت‌الله ولی

آثار شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

یار با ما نمی کنی یاری

1 یار با ما نمی کنی یاری جورها می کنی به سر باری

2 به غم ما اگر تو دلشادی بعد از این کار ما و غمخواری

3 بر سر خاک هر شبی تا روز منم و آب چشم بیداری

4 دل به آزار پرده باز آر که نه اینست شرط دلداری

5 رحمتی کن دگر میازارم تا کی آزاریم بدین زاری

6 دل و دین ، چشم و زلف تو بردند این به عیاری آن به طراری

7 دل سید که برده ای جانا زینهارش نکو نگه داری

عکس نوشته
کامنت
comment