-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تو در آتش ز تب چو نشمع و من دور از درت گردم مرا پروانه خود کن که بر گرد دسرت گردم
2 لب از تاب تبت خشک و دو چشم از گریه گشته تر فدای آن لبان خشک و چشمان ترت گردم
3 بخور عود و شکر برنتابد آن دل نازک بسوزم جان شیرین و بخور مجمرت گردم
4 چو مورم آرزو باشد که میرم در فدای تو مگس وارم طمع نبود که گر شکرت گردم
5 مرا کشتی ز غم بهر خدا حرفی بگو با من چو اهلی زنده دیگر از لب جانپرورت گردم
6 شیرین لبا چون اهلیم در تلخی غم بی لبت من خسرو عهدم ولی فرهاد وادی مسکنم