جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

می‌شدی از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 178

غزل 178 ام از 6329 غزلیات

می‌شدی غافل ز اسرار قضا

1 می‌شدی غافل ز اسرار قضا زخم خوردی از سلحدار قضا

2 این چه کار افتاد آخر ناگهان این چنین باشد چنین کار قضا

3 هیچ گل دیدی که خندد در جهان کو نشد گرینده از خار قضا

4 هیچ بختی در جهان رونق گرفت کو نشد محبوس و بیمار قضا

5 هیچ کس دزدیده روی عیش دید کو نشد آونگ بر دار قضا

6 هیچ کس را مکر و فن سودی نکرد پیش بازی‌های مکار قضا

7 این قضا را دوستان خدمت کنند جان کنند از صدق ایثار قضا

8 گر چه صورت مرد جان باقی بماند در عنایت‌های بسیار قضا

9 جوز بشکست و بمانده مغز روح رفت در حلوا ز انبار قضا

10 آنک سوی نار شد بی‌مغز بود مغز او پوسید از انکار قضا

11 آنک سوی یار شد مسعود بود مغز جان بگزید و شد یار قضا

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر می‌شدی غافل ز اسرار قضا

شاعر شعر می‌شدی غافل ز اسرار قضا چه کسی است ؟

شاعر شعر می‌شدی غافل ز اسرار قضا جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر می‌شدی غافل ز اسرار قضا در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر می‌شدی غافل ز اسرار قضا چیست ؟

قالب شعر می‌شدی غافل ز اسرار قضا غزل است

مضمون اصلی شعر می‌شدی غافل ز اسرار قضا چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر