- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 میشدی غافل ز اسرار قضا زخم خوردی از سلحدار قضا
2 این چه کار افتاد آخر ناگهان این چنین باشد چنین کار قضا
3 هیچ گل دیدی که خندد در جهان کو نشد گرینده از خار قضا
4 هیچ بختی در جهان رونق گرفت کو نشد محبوس و بیمار قضا
5 هیچ کس دزدیده روی عیش دید کو نشد آونگ بر دار قضا
6 هیچ کس را مکر و فن سودی نکرد پیش بازیهای مکار قضا
7 این قضا را دوستان خدمت کنند جان کنند از صدق ایثار قضا
8 گر چه صورت مرد جان باقی بماند در عنایتهای بسیار قضا
9 جوز بشکست و بمانده مغز روح رفت در حلوا ز انبار قضا
10 آنک سوی نار شد بیمغز بود مغز او پوسید از انکار قضا
11 آنک سوی یار شد مسعود بود مغز جان بگزید و شد یار قضا