- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل شکیبا نمی توان کردن و آشکارا نمی توان کردن
2 سوخت جانم درون تن، چه کنم؟ پرده بالا نمی توان کردن
3 گفتی «اندر دل تو پنهان کیست؟» آه پیدا نمی توان کردن
4 گر چه گویند، هر چه زیبا نیست ترک زیبا نمی توان کردن
5 بخت بد به نگردد از کوشش خار خرما نمی توان کردن
6 صبر گویند «خسروا، دانی؟» دانم، اما نمی توان کردن