شهریار

شهریار

شهریار
شهریار

آمدی جانم به قربانت از شهریار گزیدهٔ غزلیات 9

گزیدهٔ غزلیات 9 ام از 190 گزیدهٔ غزلیات
خانه / شهریار / گزیدهٔ غزلیات شهریار / گزیدهٔ غزلیات شماره 9

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا

1 آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا بی‌وفا حالا که من افتاده‌ام از پا چرا

2 نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی سنگ‌دل این زودتر می‌خواستی حالا چرا

3 عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست من که یک امروز مهمان توام فردا چرا

4 نازنینا ما به ناز توجوانی داده‌ایم دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا

5 وه که با این عمرهای کوته بی‌اعتبار این همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا

6 شور فرهادم به پرسش سر به زیر افکنده بود ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا

7 ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت این‌قدر با بخت خواب‌آلود من لالا چرا

8 آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می‌کند در شگفتم من نمی‌پاشد ز هم دنیا چرا

9 در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا

10 شهریارا بی‌حبیب خود نمی‌کردی سفر این سفر راه قیامت می‌روی تنها چرا

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا

شاعر شعر آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا چه کسی است ؟

شاعر شعر آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا شهریار می باشد.

شعر آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 14 سروده شده است.

قالب شعر آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا چیست ؟

قالب شعر آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا گزیدهٔ غزلیات است

مضمون اصلی شعر آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر