خطی از غالیه بر غالیه‌دان از عطار نیشابوری غزل 762

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

خطی از غالیه بر غالیه‌دان آوردی

1 خطی از غالیه بر غالیه‌دان آوردی دل این سوخته را کار به جان آوردی

2 نه که منشور نکویی تو بی طغرا بود رفتی از غالیه طغرا و نشان آوردی

3 تا به ماهت نرسد چشم بد هیچ کسی ماه را در زره مشک‌فشان آوردی

4 نیست از جانب من تا به تو یک موی میان تو چرا بیهده از موی میان آوردی

5 هرکه او از سر کوی تو به مویی سر تافت با سر موی خودش موی کشان آوردی

6 گفتم از لعل لبت یک شکر آرم بر زخم گفت آری شدی و زخم زبان آوردی

7 خواست از لعل تو عطار به عمری شکری جگرش خوردی و کارش به زیان آوردی

عکس نوشته
کامنت
comment