- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرا چون ناف بر مستی بریدی ز من چه ساقیا دامن کشیدی
2 چنین عشقی پدید آری به هر دم پدیدآرنده چون ناپدیدی
3 دهل پیدا دهلزن چون است پنهان زهی قفل و زهی این بیکلیدی
4 جنون طرفه پیدا گشت در جان جنون را عقلها کرده مریدی
5 هزاران رنگ پیدا شد از آن خم منزه از کبودی و سپیدی
6 دو دیده در عدم دوز و عجب بین زهی اومیدها در ناامیدی
7 اگر دریای عمانی سراسر در آن ابری نگر کز وی چکیدی
8 در آن دکان تو تخته تخته بودی اگر خود این زمان عرش مجیدی
9 در اقلیم عدم ز آحاد بودی در این ده گر چه مشهور و وحیدی
10 همان جا رو چنان ز آحاد میباش از آن گلشن چرا بیرون پریدی
11 بر این سو صد گره بر پایت افتاد ز فکر وهمی و نکته عمیدی