-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تو گواه باش خواجه که ز توبه توبه کردم بشکست جام توبه چو شراب عشق خوردم
2 به جمال بینظیرت به شراب شیرگیرت که به گرد عهد و توبه نروم دگر نگردم
3 به لب شکرفشانت به ضمیر غیب دانت که نه سخره جهانم نه زبون سرخ و زردم
4 به رخ چو آفتابت به حلاوت خطابت که هزارساله ره من ز ورای گرم و سردم
5 به هوای همچو رخشت به لوای روح بخشت که به جز تو کس نداند که کیم چگونه مردم
6 به سعادت صباحت به قیامت صبوحت که سجل آسمان را به فر تو درنوردم
7 هله ای شه مخلد تو بگو به ساقی خود چو کسی ترش درآید دهدش ز درد در دم
8 هله تا دوی نباشد کهن و نوی نباشد که در این مقام عشرت من از آن جمع فردم
9 بدهش از آن رحیقی که شود خوشی عشیقی که ز مستی و خرابی برهد ز عکس و طردم
10 نه در او حسد بماند نه غم جسد بماند خوش و پاک بازآید به سوی بساط نردم
11 به صفا مثال زهره به رضا به سان مهره نه نصیبه جو نه بهره که ببردم و نبردم
12 بپریده از زمانه ز هوای دام و دانه که در این قمارخانه چو گواه بینبردم
13 پس از این خموش باشم همه گوش و هوش باشم که نه بلبلم نه طوطی همه قند و شاخ وردم