1 ای معرا اصل عالی جوهرت از حرص و آز وی مبرا ذات میمون اخترت از زرق و ریو
2 در بزرگی کی روا باشد که تشریفات را از فرشته بازگیری آنگهی بخشی به دیو
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 آن سیه چَرده که شیرینیِ عالم با اوست چشمِ میگون لبِ خندان دلِ خرم با اوست
2 گرچه شیرین دهنان پادشهانند ولی او سلیمانِ زمان است که خاتم با اوست
1 ساقیا آمدنِ عید، مبارک بادت وان مَواعید که کردی، مَرَواد از یادت
2 در شگفتم که در این مدتِ ایامِ فراق برگرفتی ز حریفان دل و دل میدادت
1 دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست
2 که شنیدی که در این بزم دمی خوش بنشست که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست
1 جای حضور و گلشن امن است این سرای زین در به شادمانی و عیش وطرب در آی
2 ای کاخ دولتی تو چه کاخی که مدرج است در شاخسار گلشن تو سایه همای
1 ما ز یاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم
2 تا درخت دوستی بر کی دهد حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
1 هر دوست که دم زد ز وفا دشمن شد هر پاکروی که بود تردامن شد
2 گویند شب آبستن و این است عجب کاو مرد ندید از چه آبستن شد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **