- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای ز صفات لبت عقل به جان آمده از سر زلفت شکست در دو جهان آمده
2 چشمهٔ آب حیات بیلب سیراب تو تشنه دایم شده خشک دهان آمده
3 نرگس خونریز تو تیر جفا ریخته دلشدگان تورا کار به جان آمده
4 پستهٔ تو در سخن تا شکرافشان شده عقل ز تشویر او بسته دهان آمده
5 در طلب روی تو گرد جهان فراخ ابرش فکرت مدام تنگعنان آمده
6 عاشقت از جان و دل با دل و جان برطبق پیش نثار رخت نعرهزنان آمده
7 تا دل پر خون من جسته ز وصلت نشان نام دلم گم شده و او به نشان آمده
8 چون شده روشن که نیست راه به تو تا ابد جملهٔ عشاق را ره به کران آمده
9 تا که فتاده ز تو در دل عطار شور مرغ دلش در قفس در خفقان آمده