1 فریاد، ز غمزه تو فریاد کز وی شغبی به عالم افتاد
2 فریاد رسی که رفت بر چرخ ما را ز کرشمه تو فریاد
3 تو مردم چشم ما و ما را بر گوشه دل نیاوردی یاد
4 دریاب مرا که آهم از غم چون صور صدای حشر درداد
5 گر واسطه وصال نبود آن کیست که نیست با غمت شاد؟
1 ای باد، برقع برفگن آن روی آتشناک را وی دیده گر صفرا کنم آبی بزن این خاک را
2 ای دیده کز تیغ ستم ریزی همی خون دمبدم یا جان من بستان ز غم، یا جان ده این غمناک را
1 زهی بریخته بر لاله مشک سارا را شکسته رونق خورشید گوهر آرا را
2 اگر ز روی تو شمع هدایتی نبود ز تیرگی که برون آورد نصارا را؟
1 وه که اگر روی تو در نظر آید مرا عیش زخورشید و مه روی نماید مرا
2 بسته تست این دلم با دگرانم مبند کاش که با دیگران دل بگشاید مرا