ای کز تو همه از جلال الدین محمد مولوی غزل 705

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

ای کز تو همه جفا وفا شد

1 ای کز تو همه جفا وفا شد آن عهد و وفای تو کجا شد

2 با روی تو سور شد عزاها بی روی تو سورها عزا شد

3 شد بی‌قدمت سرا خرابه باز از تو خرابه‌ها سرا شد

4 از دعوت تو فنا شود هست وز هجر تو هست‌ها فنا شد

5 ای کشته مرا به جرم آنک از من راضی به جان چرا شد

6 آن تخم عطای تست در جان کو را کف دست باسخا شد

7 اعنات مهیجست جان را ور نی ز چه روی جان گدا شد

8 گر عاشق داد نیست جودت پس جان ز چه عاشق دعا شد

9 زد پرتو ساقییت بر ابر کز عکس تو ابرها سقا شد

10 زد عکس صبوری تو بر کوه تسکین زمین و متکا شد

11 زد عکس بلندی تو بر چرخ معنی تو صورت سما شد

12 از حسن تو خاک هم خبر یافت شد یوسف خوب و دلربا شد

13 از گفت بدار چنگ کز وی بی گفت تو فهم بانوا شد

عکس نوشته
کامنت
comment