گر صد هزار سال وصالت میسر از اهلی شیرازی غزل 299

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

گر صد هزار سال وصالت میسر است

1 گر صد هزار سال وصالت میسر است یالله اگر بیک شب هجران برابرست

2 بی روی دوست مرگ به از زندگی بود با درد هجر زهر ز تریاک خوشترست

3 تا مانده است یک رمق از جان تشنه ام گر جرعه یی بود لب او روح پرورست

4 آن دم که مرد تشنه لب از آرزوی آب آبش چه سود دارد اگر آب کوثرست

5 ناصح چو مرهمی ننهی نیش هم مزن بر زخم خورده طعنه زدن زخم دیگرست

6 هرجا که بگذرم همه زخم زبان خورم کومر همی؟ که روی زمین جمله نشترست

7 اهلی، گرت ز نخل رطب دست کوته است همت بلند دار که روزی مقدرست

عکس نوشته
کامنت
comment