-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سالها در طلبت دیده به هر سو گردید یافت مقصود همان لحظه که روی تو بدید
2 درد دل گر چه که دیدیم دوا یافته ایم هر که رنجی نکشید او به شفائی نرسید
3 بی بلائی نتوان یافت چنان بالائی گل بی خار در این باغ جهان نتوان چید
4 حرف عشق تو که دانست که از خود بگذشت با خیال تو که پیوست که از خود ببرید
5 می خمخانه به شادی نکند نوش دگر هر که از جام غم انجام تو یک جرعه کشید
6 دلم از کوی خرابات به خلوت می رفت چشم سرمست تو را دید ز ره بر گردید
7 بر سر چارسوی عشق تو دل سودا کرد نعمت الله بها داده و وصل تو خرید