یارستم پیشه باز، دست جفا از اثیر اخسیکتی غزل 75

اثیر اخسیکتی

اثیر اخسیکتی

اثیر اخسیکتی

یارستم پیشه باز، دست جفا می برد

1 یارستم پیشه باز، دست جفا می برد و ز همه یاران سخن، دست بمامی برد

2 رنگ جفا، راست کرد طره اوتاجهان وای دماغی کزو بوی وفا می برد

3 گفت که سر کم ندید از درما عاشقان نیک بدان کاین سخن سربکجا می برد

4 نایب زلفین اوست، شحنه مژگان او هرکه در این روزگار نام جفا می برد

5 راه فرو بسته ام، بر گذر راه از آنک قصه بیداد او سوی سما می برد

6 چند تظلم کنی ای دل رعنا که هست هرچه اثیرت کنون درد و عنا می برد

عکس نوشته
کامنت
comment