یارب، که این درخت گل از امیرخسرو دهلوی غزل 311

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

یارب، که این درخت گل از بوستان کیست

1 یارب، که این درخت گل از بوستان کیست وین غنچه شکر شکن از نقلدان کیست

2 باز آن پسر که می گذرد از کدام کوست باز آن بلا که می رسد از بهر جان کیست

3 از خون نشان تازه همی بینمش به لب تا خود که بازگشته و آن خود نشان کیست

4 می گفت دی که بر من آواره برگذشت کافگار کرد پای من این استخوان کیست

5 شب ناله ام شنید و بپرسید از رقیب من شب نخفته ام، همه شب این فغان کیست

6 خون می رود ز دیده و جان می رود ز تن آن زخمها ز غمزه نامهربان کیست

7 این سوزشی که در دل آواره من است داغ کسی ست، لیک ندانم از آن کیست

8 ای باد، اگر برای من آورده ای پیام بار دگر بگو به خدا از زبان کیست

9 جانا، اگر شبی دهنت بر دهن نهم خود را به خواب ساز و مگو کاین دهان کیست

10 بیدار از آنست مه که به شب پاسبان تست خسرو که خواب می نکند پاسبان کیست

عکس نوشته
کامنت
comment