1 یارب که مرا کار بسامان گردان دشواری حال بر من آسان گردان
2 هم کار پریشان مرا جمع آور هم جمع غم مرا پریشان گردان
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 بر آستان حرم زاهدی که سر میزد شبش به میکده دیدم دری دگر میزد
2 خوش آنکه در ره خود روی چون رزم میدید ز نعل مرکب خود سکه یی بزر میزد
1 خوبان که فرق تاقدم از جان سرشته اند مردم کشند اگرچه بصورت فرشته اند
2 در کوی گلرخان پی خواری کشان عشق یک گل زمین نماند که خاری نکشته اند
1 عتاب و ناز تو با من ز غایت خوبی است که قهر و خشم بتان شیوه های محبوبیست
2 من از کمال طلب همچو خضر می یابم که آنچه می طلبم در کمال مطلوبیست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **