- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یارب، این شهره لشکر ز کجا میآید؟ که ز عشقش دل خلقی به بلا میآید
2 فتنه جان من خسته دل آمد چشمش باز بر جان من این فتنه کجا میآید؟
3 باد مشک از سر زلفش بوزید، ای بلبل بوستان را خبری ده که صبا میآید
4 عاشقان را به گه رفتن و باز آمدنش دل ز جا میرود و باز به جا میآید
5 از وفا بوی ندارد، تو چنین صورت کن گرچه از صورت او بوی وفا میآید
6 ما به نظاره آن ماه چنان مستغرق که همه خلق به نظاره ما میآید
7 خسروا، هرچه ترا بر سرت آید نه از اوست عقل داند که سراسر ز قضا میآید