یارب بفضل خویش، گناهان از واعظ قزوینی غزل 418

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

یارب بفضل خویش، گناهان ما ببخش

1 یارب بفضل خویش، گناهان ما ببخش از تست جمله بخشش و، از ما خطا ببخش

2 هر چند نیستم سزاوار بخششت ما را بروی شاه رسل، مصطفی ببخش

3 ما در طریق بندگیت، گر پیاده ایم ما را بشهسوار عرب مرتضی ببخش

4 جز سوختن اگر چه نباشد سزای ما اما بسوز سینه خیرالنسا ببخش

5 ما را که خسته است بالماس غم جگر از بهر خاطر حسن مجتبی ببخش

6 ما مجرمان که تشنه لب آب رحمتیم ما را بشاه تشنه لب کربلا ببخش

7 یارب بآه و ناله سجاد و درد او کز درد بیغمی همگی را دوا ببخش

8 در دوستی باقر و جعفر چو صادقیم ما را بآن دو پیشرو اولیا ببخش

9 این نامه ها بگریه کاظم بشو ز جرم این جهل ها بدانش و علم رضا ببخش

10 بر دامن و تقی و نقی دست ما ببین ما را به آن دو سرور اهل سخا ببخش

11 از عسکریست عاقبت کار ما حسن زین حسن اعتقاد، بدیهای ما ببخش

12 شد ز انتظار صاحب ما، چشم ما سفید ما را بدرد دوری آن مقتدا ببخش

13 زین چهارده بس است یکی بهر عالمی ما را برای خاطر هر یک جدا ببخش

14 واعظ شکسته بر در ایشان چو استخوان او را باین شکستگی، ای پادشا ببخش!

15 کارش تباه و، درد ز حد بیش و، صبر کم حالش ببین و، رحم نما و، دوا ببخش

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر