1 یار اگر زان رقیبان و گرزان من است گنج مهر او که مقصودست در جان من است
2 آب حیوان کز لطافت مرده را جان میدهد گر خرامد بر زمین سرو خرامان من است
3 در جهان یک روز اگر طوفان نوح افتاده است دمبدم در کوی او از گریه طوفان من است
4 زین چمن هرجا گل عیشی است در دست کسی است هرکجا خاری بود دستش بدامان من است
5 ساقی دوران شراب نوش دادی پیش ازین نوبت زهر غم است اکنون که دوران من است
6 در نهاد چرخ کین من زرشک عشق اوست مهر ظاهر دارد اما خصم پنهان من است
7 من نه خود پیرانه سر اهلی گریبان میدرم دست بیداد جوانی در گریبان من است