- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یار جز در پیِ آزار دل ریش نرفت چه جفاها که از او بر منِ درویش نرفت
2 پای ننهاده به راه غم او سر بنهاد اشک با آنکه در این ره به سر خویش نرفت
3 عقل می گفت مرو در پی دلدار ولی دل نکو کرد که بر قول بداندیش نرفت
4 آمد و رفت بسی راست بر این در لیکن هرکه اندک خبری یافت از او بیش نرفت
5 تا رود پیش سگش ذکر خیالی روزی سعی بسیار نمودیم ولی پیش نرفت