یار جز در پیِ آزار دل ریش از خیالی بخارایی غزل 93

خیالی بخارایی

آثار خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

یار جز در پیِ آزار دل ریش نرفت

1 یار جز در پیِ آزار دل ریش نرفت چه جفاها که از او بر منِ درویش نرفت

2 پای ننهاده به راه غم او سر بنهاد اشک با آنکه در این ره به سر خویش نرفت

3 عقل می گفت مرو در پی دلدار ولی دل نکو کرد که بر قول بداندیش نرفت

4 آمد و رفت بسی راست بر این در لیکن هرکه اندک خبری یافت از او بیش نرفت

5 تا رود پیش سگش ذکر خیالی روزی سعی بسیار نمودیم ولی پیش نرفت

عکس نوشته
کامنت
comment