زان شاه که از جلال الدین محمد مولوی غزل 331

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

زان شاه که او را هوس طبل و علم نیست

1 زان شاه که او را هوس طبل و علم نیست دیوانه شدم بر سر دیوانه قلم نیست

2 از دور ببینی تو مرا شخص رونده آن شخص خیالست ولی غیر عدم نیست

3 پیش آ و عدم شو که عدم معدن جانست اما نه چنین جان که به جز غصه و غم نیست

4 من بی‌من و تو بی‌تو درآییم در این جو زیرا که در این خشک به جز ظلم و ستم نیست

5 این جوی کند غرقه ولیکن نکشد مرد کو آب حیاتست و به جز لطف و کرم نیست

عکس نوشته
کامنت
comment