جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

زان از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 2642

غزل 2642 ام از 6329 غزلیات

زان جای بیا خواجه بدین جای نه جایی

1 زان جای بیا خواجه بدین جای نه جایی کاین جاست تو را خانه کجایی تو کجایی

2 آن جا که نه جای است چراگاه تو بوده‌ست زین شهره چراگاه تو محروم چرایی

3 جاندار سراپرده سلطان عدم باش تا بازرهی از دم این جان هوایی

4 گه پای مشو گه سر بگریز از این سو مستی و خرابی نگر و بی‌سر و پایی

5 ای راه نمای از می و منزل چو شوی مست نی راه به خود دانی و نی راه نمایی

6 مستان ازل در عدم و محو چریدند کز نیست بود قاعده هست نمایی

7 جان بر زبر همدگر افتاده ز مستی همچون ختن غیب پر از ترک خطایی

8 این نعره زنان گشته که هیهای چه خوبی و آن سجده کنان گشته که بس روح فزایی

9 مخدوم خداوندی شمس الحق تبریز هم نور زمینی تو و خورشید سمایی

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر زان جای بیا خواجه بدین جای نه جایی

شاعر شعر زان جای بیا خواجه بدین جای نه جایی چه کسی است ؟

شاعر شعر زان جای بیا خواجه بدین جای نه جایی جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر زان جای بیا خواجه بدین جای نه جایی در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر زان جای بیا خواجه بدین جای نه جایی چیست ؟

قالب شعر زان جای بیا خواجه بدین جای نه جایی غزل است

مضمون اصلی شعر زان جای بیا خواجه بدین جای نه جایی چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, می‌نوشی است.
بنر