با دل بد عهد تو گاو گل سر از اثیر اخسیکتی غزل 21

اثیر اخسیکتی

آثار اثیر اخسیکتی

اثیر اخسیکتی

با دل بد عهد تو گاو گل سر دامن است

1 با دل بد عهد تو گاو گل سر دامن است گنبد نیلوفری در یک پیراهن است

2 یک نفس آخر بدار گر نه چو چرخ بلند گرد جهان گشتنت بهر ستم گردن است

3 معدن گوهر شده است بی تو دو چشمم ولیک آن لب یاقوت رنگ گوئی از این معدن است

4 مرغ دلان را بسی صید کنی تا بشکل زلف توچون پای دام خال توچون ارزن است

5 طره میگون تو تیره کند آب من نزد من احوال او همچو رخت روشن است

6 شد دل او هم سوار دررخم او گرچه دید کان شب خورشید نعل همچو فلک توسن است

7 از تو در آویختم همچو قبای تو زانک خون من وجیب تو هر دو در آن کردن است

8 مشتری وصل تو گر بفروشی منم نقدم اشک و حسب، جنسم جان و تن است

9 طنز کنی کای اثیر هم سخن آورده ئی بیش تو شرمی مدار کاین سخنت با من است

عکس نوشته
کامنت
comment