1 با تو ای چرخ زنم به نیرو گرچه خود نه پرویز و نه بهرامم و نه شاپورم
2 لیک مخدوم من آنست که گوید فاش خازن الملکم و فرمانده نیشابورم
1 حکایتی ز ملوک سلف شنیدستم که همچو من بشگفتی رود هر آنکه شنود
2 هزار و پانصد و هفتاد و چار میلادی که سال نهصد و هشتاد و دو ز هجرت بود
1 شاه از تبار خویش وزیر اختیار کرد وین اختیار نیک، شه بخت یار کرد
2 بنیاد ملک روی به سستی نهاده بود زین اختیار پایه ملک استوار کرد
1 ای دوخته بر قد تو دیبای صدارت طالع ز بنانت ید بیضای صدارت
2 با نقد شرف خواسته سرمایه دولت با گنج هنر یافته کالای صدارت