- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 با لاف عقل، بازی دنیا چه خوردهای؟ از هیچ و پوچ این همه بر خود سپردهای
2 خوش آیدت حلاوت عیش جهان به کام حق هست با تو، زهر تأسف نخوردهای!
3 از باد یاد مرگ نلرزی چو برگ بید از بس چو ریشه پای درین گل فشردهای
4 تا چند مرده نفس نفس پرفسون امروز زنده باش که فرداست مردهای!
5 اهل زمانه عاشق ارباب ثروتمند معشوق بلبل است گل از بهر خردهای
6 گلها شدند شعلهور از دامن سحر ای آه آتشین، تو چه در دل فسردهای؟!
7 هر برگ گل رسد به نوایی ز خوان صبح ای دل تو هم بگیر نصیبی، چه مردهای؟!
8 هر عضو من رود به رهی از هجوم ضعف چون خشت و چوب خانه سیلاب بردهای
9 در پیری آید از نفسم بوی رفتگی مانند دود شمع سحرگاه مردهای
10 خواهی کشید رخت به سرمنزل نجات واعظ به جرم خویش اگر راه بردهای