با عقیق لب او لعل بدخشان از خواجوی کرمانی غزل 514

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

با عقیق لب او لعل بدخشان کم گیر

1 با عقیق لب او لعل بدخشان کم گیر با گل عارض او لالهٔ نعمان کم گیر

2 سخن سرکشی سرو سهی بیش مگوی قد یارم نگر و سرو خرامان کم گیر

3 با وجود لب لعل و خط مشگ آسایش یاد ظلمت مکن و چشمهٔ حیوان کم گیر

4 شب تاریک اگرت وصل میسر گردد با رخش چشمهٔ خورشید درخشان کم گیر

5 میلت ار جز بتماشای گلستان نکشد در جمالش نگر و طرف گلستان کم گیر

6 غمزه‌اش بین و دگر شوخی عبهر کم گوی خط سبزش نگر و سبزهٔ بستان کم گیر

7 وصل آن حور پریچهره گرت دست دهد نام جنت مبر وملک سلیمان کم گیر

8 گوش بر قول مغنی کن و برطرف چمن صبحدم نغمهٔ مرغان خوش الحان کم گیر

9 خواجو این منزل ویرانه به اندازهٔ تست از اقالیم جهان خطهٔ کرمان کم گیر

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر