-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 با دل چه چاره سازم کز آرزوی رویی صد پاره گشت و دارد هر پاره آرزویی
2 هر سو بمهربانی در کار من طبیبی من خود هلاک مردن از داغ تندخویی
3 مردیم از خموشی بگذار تا برآریم از گریه هایهایی وز ناله هایهویی
4 رسوای شهر و کویم آخر چنین برآید اورا که یار باشد همچون تو جنگجویی
5 اهلی که عار کردی از تخت پادشاهی آخر ببین که قانع گشته بخاک کویی
6 صد قیامت شود از خون شهیدان هردم چشم شوخ تو گرش میل تماشا بودی
7 در زمین سرمه خاک قدمت کی ماند گر چو اهلی همه را دیده بینا بودی