1 با سرشگ سخای او کس را ننماید بزرگ رود فرب
2 یاد کرد از لطیف طبعش بحر گشت پر در و عنبر اشهب
3 باگران حلمش آشنا شد کوه شد مکان عقیق و کان ذهب
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 هر که بر درگه ملوک بود از چنین کار با خدوک بود
1 سبحان اله درین جوانی و هوس روز و شبم اندیشه همین بودی بس
2 کاندر پیری ز من بباید کس را خود پیر شدم مرا ببایست از کس
1 صبح است و صبا مشکفشان میگذرد دریاب که از کوی فلان میگذرد
2 برخیز چه خسبی که جهان میگذرد بویی بستان که کاروان میگذرد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **