-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 با دست او چو رنگ حنا دستیار شد خونم چو رگ ز غیرت او بیقرار شد
2 آلودنش بخون رقیبان چه لازم است؟ پایی که از خرام تواند نگار شد
3 از نقطه روشنست اگر حرف در رقم از حرف نقطه دهنت آشکار شد
4 پا بر زمین نمیرسد از شوق جام را تا رنگ باده حسن ترا پرده دار شد
5 آزاد نیستند بدولت رسیدگان گردید پای بند نگین تا سوار شد
6 واعظ گرفت بسکه از آن هردم اعتبار در دیده اش جهان همه بی اعتبار شد