- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 با وی از ایمان و کفر باخبری کافریست آنک از او آگهست از همه عالم بریست
2 آه که چه بیبهرهاند باخبران زانک هست چهره او آفتاب طره او عنبریست
3 آه از آن موسیی کانک بدیدش دمی گشته رمیده ز خلق بر مثل سامریست
4 بر عدد ریگ هست در هوسش کوه طور بر عدد اختران ماه ورا مشتریست
5 چشم خلایق از او بسته شد از چشم بند زانک مسلم شده چشم ورا ساحریست
6 اوست یکی کیمیا کز تبش فعل او زرگر عشق ورا بر رخ من زرگریست
7 پای در آتش بنه همچو خلیل ای پسر کآتش از لطف او روضه نیلوفریست
8 چون رخ گلزار او هست چراگاه روح روح از آن لاله زار آه که چون پروریست
9 مفخر جان شمس دین عقل به تبریز یافت آن گهری را که بحر در نظرش سرسریست