-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، برنا نهای جورت نمیگیرم گنه، کز نیک و بد دانا نهای
2 هر سو که زیبا بگذرد، در دل همی بار آورد زیباییت جان میبرد، یا آفتی، زیبا نهای
3 رخسار جانپرور ترا، شکلی ز جان خوشتر ترا بیهوده هرکس مر ترا جان مینخواند تا نهای
4 آشوب عقل گمرهی بر نیکوان شاهنشهی نی نی که خورشید و مهی، پروین نهای، جوزا نهای
5 سروی چنین یا سوسنی یا از گل تر خرمنی یعنی تو پهلوی منی، یارب تویی این یا نهای
6 رویی چو گل شسته به خوی و آلوده لبها را به می دلها به گردت پی به پی میبینمت، تنها نهای
7 بد عهدی و نامهربان، گه دل دهی گاهی زبان من با توام باری به جان، گر تو ز دل با ما نهای
8 شوخی مکن زینها مگو کِت نیست با ما آرزو من بندهام آنجا که تو، لیکن تویی کاینجا نهای
9 دیشب کشیدم از کمین زنجیر زلف عنبرین چشم تو گفت از خشم و کین خسرو مگر دیوانهای