هردم آرد باد صبح از روضهٔ از خواجوی کرمانی غزل 626

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

هردم آرد باد صبح از روضهٔ رضوان پیام

1 هردم آرد باد صبح از روضهٔ رضوان پیام کاخر ای دلمردگان جز باده من یحیی العظام

2 ماه ساقی حور عین و جام صافی کوثرست خاصه این ساعت که صحن باغ شد دارالسلام

3 پختگان را خام و خامان را شراب پخته ده حیف باشد خون رز در جوش و ما زینگونه خام

4 بر سر کوی خرابان از خرابی چاره نیست نام نیکو پیش بدنامان بود ننگی تمام

5 گر مرید پیر دیری خرقه خمری کن بمی زشت باشد دلق نیلی و شراب لعل فام

6 کام دل خواهی برو گردن بناکامی بنه در دهان شیر می‌باید شدن بر بوی کام

7 عار باشد نزد عارف هر که فخر آرد بزهد ننگ باشد پیش عاشق هر که یاد آرد ز نام

8 آنکه در خلوتگه خاصش مجال عام نیست لطف او عامست و عشق او نصیب خاص و عام

9 باد بر خاک عراق از دیدهٔ خواجو درود باد بر دارالسلام از آدم خاکی سلام

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر